خصوصیات جسمی و ظاهری امام عصر
خصوصيات جسمى، اخلاقى وكرامات امام زمان(علیه السلام)
نويسنده: نجم الدينطبسى
در این مقاله با توجه به روایاتشریفه به خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) میپردازیم:
الف) خصوصيات جسمى
1. سن وچهره
عمران پسر حصين مىگويد: به رسول خدا(ص) گفتم: اينمرد (مهدى) را برايم توصيف كن و شمّهاى از حالات او را بيان فرما. پيامبر(ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائيل سخت و ستبر است؛ بههنگام سختى و گرفتارى امّت من قيام مىكند؛ رنگ چهرهاش به عربها شباهت دارد؛قيافهاش چون مرد چهل ساله مىنمايد؛ صورتش چون پاره ماه مىدرخشد؛ زمين را پر ازعدل و داد مىكند؛ آنگاه كه آكنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دستدارد و همه شهرهاى كفر، چون قسطنطنيه، روم و... را مىگشايد..».(1)
امام حسن مجتبى(ع) مىفرمايد: «... خداوند عمرحضرت مهدى(عج) را در روزگار غيبت طولانى مىگرداند. پس از آن با قدرت بىپايانش اورا از چهره جوانى كمتر از چهلسال ظاهرمىكند».(2)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «زمانى كه حضرتقائم(عج) ظهور مىكند، مردم او را انكارمىكنند و كسى بر او درنگ نمىكند؛ جز آنانكه خداوند در عالم ذر(3) از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى كامل وموفّق - معتدل - ظاهر مىشود».(4)
اميرمؤمنان مىفرمايد: «هنگامى كه مهدى(عج) قيام مىكند، سن او بين سى تا چهل سال خواهد بود».(5)
مروى مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: نشانهو علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانهاش اين كه سن حضرتزياد است؛ ولى از نظر چهرهجوان مىنمايد؛ به گونهاى كه اگر كسى به او نظر كند،مىپندارد او در سن چهلسالگى يا كمتر است. نشانه ديگرش اين كه گذشت روزگار او راپير نمىكند تازمانى كه اجلش فرارسد».(6)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «بهطور حتم، ولىّ خداصد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد كرد و به چهره و رخسار جوانى كامل وسى ساله ظاهر خواهد شد».(7)
مرحوم مجلسى مىگويد: شايد مراد مدت حكومت وسلطنت حضرت باشد يا اين كه عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن راطولانى كرده است.
مراد از كلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و كنايهاز اين كه در سنين متوسط و يا آخر سنين جوانى است.(8)
درباره سن حضرت بههنگام ظهور، اقوال ديگرى نيزهست. ارطات مىگويد: حضرت مهدى(عج) شصت ساله است.(9) ابنحمّاد مىگويد: حضرتمهدى(عج) هيجده ساله است.(10)
2. مشخصاتبدنى
ابوبصير مىگويد: به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شماشنيدهام كه امام زمان(عج) سينهاى گشاده و كتفهايى باز و عريض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پيامبر(ص) را پوشيد؛ ولى برايش بلند بود؛ بهطورى كه برزمين مىرسيد. من نيز آن را پوشيدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامتحضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پايينآن زره كوتاه است؛ بهطورى كه هر بيننده گمان مىكند اطراف آن را گرهزدهاند».(11)
ريان پسر صلت مىگويد: به امام رضا(ع) عرضكردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟
فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آنصاحب امرى كه زمين را از عدل و داد پرمىكند؛ آنگاه كه از ستم و بيداد پر شدهباشد. چگونه مىتوانم صاحب آن امر باشم، درحالى كه ناتوانى جسمى مرا مىبينى؟ حضرتقائم كسى است كه وقتى ظهور مىكند، در سن پيران است؛ ولى به نظر جوان مىآيد. اندامى قوى و تنومند دارد؛ بهطورى كه اگر دست را به سوى بزرگترين درخت دراز كند،آن را از ريشه بيرون مىآورد و اگر ميان كوهها فرياد برآورد، صخرهها مىشكند و ازجا كنده مىشود. عصاى موسى و انگشتر سليمان همراه اوست».(12)
ب) كمالاتاخلاقى
حضرت مهدى(عج) مانند پيشوايان معصوم ديگر داراىكمالات اخلاقى ويژهاى است. از آنجا كه معصومين(ع) انسانهاى كاملى هستند و از هرجهت اسوه و الگوى بشريت هستند، اخلاق نيكو را نيز در بالاترين حد دارامىباشند.
حضرت رضا(ع) مىفرمايد: «مهدى(عج) داناترين،بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسانها بخشندهتر، شجاعتر وعابدتر است».(13)
1. ترس ازخدا
كعب مىگويد: خشوع و ترس حضرت مهدى(عج) در برابرخداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شايد مقصود كعب اين باشد كه هرچند عقاب پرندهاى قدرتمند است، امّا اين نيرو بستگى تمام به ميزان يارى بالهايشدارد؛ اگر بالها لحظهاى او را يارى نكنند، از آسمان به زمين سقوط مىكند. حضرتمهدى نيز هر چند قدرتمندترين رهبران الهى است، ولى اين قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظهاى حضرتش را يارى نكند، توان ادامه فعّاليت را ندارد. از اين رو،حضرتش در برابر ذات الهى، كمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.
طبق نقل ابنطاووس(15) خشوع حضرت در برابرخداوند به خشوع دو طرف انتهاى نيزه تشبيه شده است. سرعت عمل و دقت نشانهگيرى دركار نيزه بستگى به دو سر آن كه همانند دو بال هستند، دارد و اگر يك سرش كج باشد،نيزه به خطا مىرود.
شايد منظور اين است كه قدرت مهدى(عج) از خداوند است و بستگىتمام به يارى حق دارد.
2. زهد
امام صادق(ع) مىفرمايد: «چرا در ظهور حضرت مهدىتعجيل مىكنيد؟ خدا مىداند كه پوشاك او سخت و خشن، خوراكش نان جو و حكومتش، حكومتشمشير است و مرگ در سايه شمشير».(16)
عثمان بن حمّاد مىگويد: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصى به حضرتش عرض كرد: على بن ابىطالب لباسى سخت مىپوشيد كه ارزشآن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را مىپوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمىگرفت. بهترينلباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى كه قائم ما قيام كند، نظير لباسعلى(ع) را مىپوشد و از سياست و خط مشى آن حضرت پيروى مىكند».(17)
ج) لباس
در روايات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم(عج) بههنگام ظهور ياد شده است؛ گاهى از پيراهن رسول خدا(ص) سخن گفته شده و گاه از پيراهنيوسف(ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
يعقوب پسر شعيب مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمىخواهى پيراهنى را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشاندهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچهاى را خواست و آن را گشودو از آن پيراهن كرباسى بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خونىبود.
امام(ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر(ص) است و درروزى كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرتقائم(عج) در حالى كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مىكند. من آن خون را بوسيدم وبر ديده خود نهادم. آنگاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت».(18)
مفضل بن عمر مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «مىدانى پيراهن يوسف چه بود؟» گفتم: خير، فرمود: «چون براى ابراهيم(ع) آتشافروختند، جبرئيل براى او پيراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به اوآسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايى نهاد و به بازوى فرزندشاسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آنگاه كه يوسف متولد شد، يعقوب آن را دربازوى يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثى گذشت تا اين كه عزيز مصر شد. چون يوسف آنرا در آنجا از جلد بيرون آورد، يعقوب(ع) بوى آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآناست كه در حكايت يوسف از قول يعقوب مىفرمايد: «و من بوى يوسف را استشمام مىكنم،اگر مرا به خطا نسبت ندهيد»(19) و آن همان پيراهنى است كه از بهشت فرود آمدهاست».
عرض كردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چهكسى رسيده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آنگاه كه ظهوركند». سپس فرمود: «هر پيامبرى كه دانش يا چيز ديگرى را به ارث برده است، همه آنهابه محمد(ص) رسيده است».(20)
د) اسلحه
رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ماقيام مىكند و زمانى كه مأموريت ظهورش فرا مىرسد، شمشيرى همراه دارد كه به وى ندامىدهد: اى ولىّ خدا! قيام كن و دشمنان خود را بكش».(21)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) بههنگام ظهور، پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه و زره آن حضرترا كه بر قامت او آراسته است، مىپوشد و ذوالفقار (شمشير) پيامبر(ص) را در دستمىگيرد و شمشير مىكشد و در مدّت هشت ماه از كشته بىدينان، پشتههامىسازد».(22)
جابر جعفى مىگويد، امام باقر(ع) فرمود: «اماممهدى(عج) از مكه بين ركن و مقام به همراه وزير و سى صد و اندى (سيزده) نفر ازيارانش ظهور مىكند؛ در حالى كه عهد و دستور العمل پيامبر(ص) و پرچم و اسلحه آنحضرت با اوست. آنگاه ندا كنندهاى از آسمان مكه به نام و ولايت حضرتش ندا مىدهد؛بهطورى كه تمامى اهل زمين آن نام را مىشنوند و اسم حضرت، اسم پيامبر(ص) است».(23)
ه ) چهره شناسىامام
يكى از ويژگىهاى حضرت مهدى(عج) اين است كه شخصيتدرونى انسانها را از چهرهشان مىشناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخيص مىدهد ومفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مىرساند.
امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم،قيام مىكند، احدى نمىماند، مگر آن كه حضرت او را مىشناسد: كه فردى صالح و نيكاست يا منحرف و فاسد».(24)
نيز مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند،دشمنان ما را از چهرههاىشان مىشناسد. آنگاه آنان را از پيشانى (سر) و پاهاىشانمىگيرد (و دستگير مىكند) و خود با يارانش، آنان را با شمشير به قتلمىرسانند».(25)
همچنين مىفرمايد: «هنگامى كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصى كه دارد، از دشمنانشمىشناسد».
معاويه دهنى مىگويد: امام صادق(ع) در رابطه باآيه مجرمين از چهرههاىشان شناخته مىشوند، آنگاه از سر و قدمهاىشان گرفتهمىشوند،(26) فرمود: «اى معاويه! ديگران درباره آن چه مىگويند؟» عرض كردم: مىپندارند كه خداوند، روز قيامت، گناهكاران را از قيافهشان مىشناسند و از موهاىجلوى سر و پاهاىشان مىگيرند و آنان را در آتش مىاندازد. امام فرمود: «خداوند چهنيازى دارد كه مجرمان را از چهرهشان بشناسد و حال آن كه آنان را آفريده است». عرضكردم: پس معناى آيه چيست؟ فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، خداوند به او علمسيماشناسى عطا مىكند و حضرت دستور مىدهد، كافران را از سرو پا گرفته و با شمشيرضربات سختى بر آنان بزنند».(27)
ادامه دارد ...
پي نوشت :
1. ابنطاووس، ملاحم، ص142.
2. كمال الدين، ج1، ص315؛ كفاية الاثر، ص224؛ اعلام الورى، ص401؛ الاحتجاج،ص289.
3. عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسانها بر روى زمين است كه خداوند درآن عالم، از انسانها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْبَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُمقالُوا بَلىشَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اىرسول ما به ياد آ ور هنگامى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت وآنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلى ما بهخدايى تو گواهىمىدهيم.) برخى مفسران گفتهاند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم استدر عالم روح وگواهى آنان به توحيد خدا و پروردگارى او در عالم ملك و ملكوت تا آن كهديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايى خدا) غافل بوديم؛ اعراف(7) آيه 172.
4. نعمانى، غيبة، ص188؛ عقد الدرر، ص41؛ بحارالانوار، ج52، ص287؛ينابيع المودّه، ص492.
5. احقاق الحق، ج19، ص654.
6. كمال الدين، ج2،ص652؛ اعلام الورى، ص435؛ خرائج، ج3، ص1170.
7. بحارالانوار، ج52،ص283.
8. بحارالانوار، ج52، ص283.
9. ملاحم، ابنطاووس، ص73؛ كنزالعمّال، ج14، ص586.
10. ابنحمّاد، فتن، ص102.
11. بصائر الدرجات، ج4،ص188؛ اثبات الهداة، ج3، ص440 و 520؛ بحارالانوار، ج52، ص319.
12. كمالالدين، ج2، ص48؛ اعلام الورى، ص407؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ بحارالانوار، ج52،ص322؛ وافى، ج2، ص113؛ اثبات الهداة، ج3، ص478.
13. ينابيع المودّه، ص401؛اثبات الهداة، ج3، ص537؛ احقاق الحق، ج13، ص367.
14. ابنحمّاد، فتن، ص100؛عقد الدرر، ص158؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ متقى هندى، برهان، ص101.
15. ابنطاووس، ملاحم، ص73.
16. نعمانى، غيبة، ص233 و 234، با كمى تفاوت؛بحارالانوار، ج52، ص354.
17. كافى، ج6، ص444؛ بحارالانوار، ج41، ص159، وج47، ص55.
18. نعمانى، غيبة، ص243؛ اثبات الهداة، ج3، ص542؛ حلية الابرار،ج2، ص575؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
19. يوسف (12) آيه 94.
20. كافى، ج1،ص232؛ كمال الدين، ج2، ص674؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
21. كفاية الاثر،ص263؛ بحارالانوار، ج36، ص409؛ عوالم، ج15، بخش3، ص269؛ اثبات الهداة، ج3،ص563.
22. نعمانى، غيبة، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ ر. ك: ارشاد،ص275.
23. الاصول الستة عشر، ص79؛ اثبات الهداة، ج3، ص588؛ بحارالانوار،ج26، ص209؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص38.
24. كمال الدين، ج2، ص671؛ خرائج،ج2، ص930؛ اثبات الهداة، ج3، ص493؛ بحارالانوار، ج51، ص58 و ج52،ص389.
25. احقاق الحق، ج13، ص357؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص242؛ كمال الدين،ج2، ص366؛ ارشاد، ج5، 36؛ اعلام الورى، ص433؛ كشف الغمّه، ج3، ص256.
26. (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماىشان شناخته مىشوند. پس موى پيشانى آنان با پاهاىشان بگيرند)؛الرحمن (55) آيه 41.
27. اختصاص، ص304؛ نعمانى، غيبة، ص128؛ بصائر الدرجات،ص356؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص431؛ المحجة، ص217؛ينابيع المودّه، ص429.
2. كمال الدين، ج1، ص315؛ كفاية الاثر، ص224؛ اعلام الورى، ص401؛ الاحتجاج،ص289.
3. عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسانها بر روى زمين است كه خداوند درآن عالم، از انسانها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْبَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُمقالُوا بَلىشَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اىرسول ما به ياد آ ور هنگامى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت وآنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلى ما بهخدايى تو گواهىمىدهيم.) برخى مفسران گفتهاند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم استدر عالم روح وگواهى آنان به توحيد خدا و پروردگارى او در عالم ملك و ملكوت تا آن كهديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايى خدا) غافل بوديم؛ اعراف(7) آيه 172.
4. نعمانى، غيبة، ص188؛ عقد الدرر، ص41؛ بحارالانوار، ج52، ص287؛ينابيع المودّه، ص492.
5. احقاق الحق، ج19، ص654.
6. كمال الدين، ج2،ص652؛ اعلام الورى، ص435؛ خرائج، ج3، ص1170.
7. بحارالانوار، ج52،ص283.
8. بحارالانوار، ج52، ص283.
9. ملاحم، ابنطاووس، ص73؛ كنزالعمّال، ج14، ص586.
10. ابنحمّاد، فتن، ص102.
11. بصائر الدرجات، ج4،ص188؛ اثبات الهداة، ج3، ص440 و 520؛ بحارالانوار، ج52، ص319.
12. كمالالدين، ج2، ص48؛ اعلام الورى، ص407؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ بحارالانوار، ج52،ص322؛ وافى، ج2، ص113؛ اثبات الهداة، ج3، ص478.
13. ينابيع المودّه، ص401؛اثبات الهداة، ج3، ص537؛ احقاق الحق، ج13، ص367.
14. ابنحمّاد، فتن، ص100؛عقد الدرر، ص158؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ متقى هندى، برهان، ص101.
15. ابنطاووس، ملاحم، ص73.
16. نعمانى، غيبة، ص233 و 234، با كمى تفاوت؛بحارالانوار، ج52، ص354.
17. كافى، ج6، ص444؛ بحارالانوار، ج41، ص159، وج47، ص55.
18. نعمانى، غيبة، ص243؛ اثبات الهداة، ج3، ص542؛ حلية الابرار،ج2، ص575؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
19. يوسف (12) آيه 94.
20. كافى، ج1،ص232؛ كمال الدين، ج2، ص674؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
21. كفاية الاثر،ص263؛ بحارالانوار، ج36، ص409؛ عوالم، ج15، بخش3، ص269؛ اثبات الهداة، ج3،ص563.
22. نعمانى، غيبة، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ ر. ك: ارشاد،ص275.
23. الاصول الستة عشر، ص79؛ اثبات الهداة، ج3، ص588؛ بحارالانوار،ج26، ص209؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص38.
24. كمال الدين، ج2، ص671؛ خرائج،ج2، ص930؛ اثبات الهداة، ج3، ص493؛ بحارالانوار، ج51، ص58 و ج52،ص389.
25. احقاق الحق، ج13، ص357؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص242؛ كمال الدين،ج2، ص366؛ ارشاد، ج5، 36؛ اعلام الورى، ص433؛ كشف الغمّه، ج3، ص256.
26. (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماىشان شناخته مىشوند. پس موى پيشانى آنان با پاهاىشان بگيرند)؛الرحمن (55) آيه 41.
27. اختصاص، ص304؛ نعمانى، غيبة، ص128؛ بصائر الدرجات،ص356؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص431؛ المحجة، ص217؛ينابيع المودّه، ص429.
نظرات شما عزیزان: